کرانه های خلیج فارس، بندرعباس(استان هرمزگان)
یکی از سفرهایی که همیشه آرزویش را داشتم و دارم طی کردن نوار ساحلی خلیج فارس است. وقت محدود و مسافت زیاد هیچ وقت اجازه طی این مسیر را در یک سفر به من نداد و این ساحل بیکران را در سفرهای مختلف پیمودم. در این سفر زمستانه نواره ساحلی از بندر عباس تا عسلویه در استان زیبای هرمزگان را گذر کردیم که بی شک جز مناطق بکر و زیبای ایران است و یکی از واجبات در ایرانگردی است.
این سفر یک تفاوت با تمام سفرهایمان داشت و آن همراهی پسرمان، سهند پنج ماهه، با همسرم و من بود.
ساعت از ۲۱ گذشته بود که بعد از ساعت ها ماشین سواری به بندرعباس رسیدیم. از آخرین باری که حوالی سال ۱۳۷۸ بندرعباس را دیده بودم تا امروز تفاوت زیادی احساس کردم. در حوالی پارک های ساحلی از پارک دولت در شرق تا سورو در غرب حجم تردد ماشین ها بسیار زیاد بود.
امکان کمپینگ در پارک ساحلی وجود دارد ولی ترجیح دادیم که شب را در هتل بمانیم. اینکه از قبل فکر اقامت بندرعباس نبودیم وقتمان را تا آخر شب گرفت. امکان اجاره ی سوﺋیت، کمپینگ و هتل(که عمدتاً هزینه زیادی را تحمیل می کنند) در بندرعباس وجود دارد. آگهی ها و شماره های آنها را گاه در پارک های ساحلی طرفین شهر زیاد می توان دید.
به هر ترتیب بعد از گشت و پرسه بی هدف شبانه، صبح را شروع کردیم. از جستجوهای پراکنده حمام و مسجد گله داری را اولین مقصد خودمان قرار دادیم.
ساعت ۹ صبح اواخر بهمن است ولی انگار آفتاب روزهای بهاری را تداعی میکند. حمام گله داری بازسازی شده و قدمتش تا قاجاریه می رسد. از دلیل اسمش چیزی نمیدانم.
بازدیدمان کوتاه است و یک پیاده روی کوتاه ما را به مسجد گله داری می رساند. آفتاب بیش از حد صبح، میتابد. به دیدن مسجد از بیرون قناعت کردیم.
موزه بندرعباس مقصد بعدیمان بود. ساختمان و مجموعه عوامل خیلی بی انگیزه بودند و از انتظارم خیلی پایین تر بود. به هر حال بازدیدی بود که باید انجام میشد. آب انبارهای پشت موزه هم که در حال تعمیر بود و اجازه بازدید نداشت. حالا نزدیک ظهر شده و دمای هوا ۳۰ درجه را رد کرد.
یکی از مکان های جالب شهرهای ساحلی بازار ماهی است. بازار بزرگ ماهی بندرعباس هم در نوع خود دیدنی است. هوور، حلوا، شوریده، سرخو، میگو و همه ماهی ها خیلی جذابند. بازار فروش پر رونق و غرفه های پاک کردن به شدت مشغولند.
هوا هر لحظه گرم تر میشد و اصلا انتظارش را این موقع سال ندارم. شاید خیابان گردی با ماشین، الان از همه چیز بیشتر میچسبد. از قبل بر روی نقشه بندرعباس دو نقطه به حالت دریاچه یا محل تجمع آب دیده بودم و برایم جای سوال بود . به سراغش رفتیم و آنجا را دیدیم. گویا این چاله های طبیعی با آب های زیر زمینی هم سطح است یا با فاضلاب در ارتباط است. شبیه جنگل شده و بکر، ولی آب را نتوانستم ببینم.وجود اینچنین مکانی در مرکز برایم عجیب بود.
پس از این گشت کوتاه، پارک ساحلی و نسیم خنک دریا کمی حالمان را جا می آورد و یک ناهار دریایی خوب مکمل حال خوب است.
عصرگاه قصد غرب شهر را داریم به امید دیدن صیدهای زمستانی با جزر و مد و تورهای خاص این کار. به سمت ساحل محله سورو رفتیم. سورو یکی از نام های قدیم بندرعباس مشابه گامرون است… روزها کوتاه است و دیر بجنبی با تاریکی همراهی. سورو خیلی بهم ریخته است. انگار ساحل دریا خیابانی شلوغ است.
حالا کاملا هوا تاریک است و کم کم حاصل صید را به ساحل می آورند. از سورو به سمت بازار سنتی بندرعباس می رویم. این بازارهای سرپوشیده دیدنش فوق العاده سرگرم کننده است. تقاطع های کوچک و مغازه های رنگی رنگی حس خوبی دارد. اطراف این بازار چند پاساژ هم هست که مشتریان خود را دارد ولی برای ما جذابیتی نداشت.
زمان اقامت ما در بندرعباس کوتاه است و شاید اگر فرصتی بود به سمت گنو می رفتیم. مقصد بعدی ما مسیر کنگ خواهد بود…
هر بار که به نقطه ای از ایران سفر می کنم، بزرگی و تنوع این سرزمین مدهوشم می کند… ایران تمامی ندارد…