پارک ملی لار(استان مازندران)
در این سفرنامه بیشتر به جاذبه های طبیعی، چشم اندازه ها و جغرافیای منطقه پرداخته ام..
پارک ملی لار در زمره مناطق با سطح حفاظت بالا بوده و همه ساله به طور معمول از ۱۵خرداد تا ۱۵ شهریور به روی گردشکران باز است و در سایر ایام سال تردد وسایل موتوری در آن نیست. به دلیل وسعت منطقه و طولانی بودن راه های خاکی پارک، ماشین کمک خوبی بود. هر چند که دوچرخه هم در روزهای خلوت خالی از لطف نیست. بهترین فصل به لحاظ پوشش گیاهی همان ابتدای بازگشایی یعنی نیمه خرداد ماه است.
پارک ملی لار در بین کوهها محصور است و چند ورودی دارد. ورودی از سمت پلور رایجترین ورودی است. ما هم از همان مسیر پلور عازم پارک لار شدیم.
آنچه که در مورد شقایق های معروف دماوند می گویند بیشتر خارج از پارک بود و شقایق های داخل پارک محدود به مسیر ورآرود بود.
دریاچه سد لار اگر چه جز پارک ملی نیست ولیکن از جاذبه های سفر به لار بود. چندین رود بزرگ و کوچک از کوهستان های اطراف به سمت سد لار جاری بودند و آب رود لار بعد از سد به روز هراز پیوسته و در مسیری پرشیب راهی جلگه مازندران و دریا می شود.
آن روز جمعه با رخوت حرکت کردیم و حوالی ۱۱ بود که به پلور رسیدیم. قبل از ورودی پارک با شقایق ها کلی وقت گذراندیم. چه شقایق های درشتی بود. کمی آویشن هم چیدم. شلوغترین ساعت و روز ممکن بود. صف ماشین ها در ورودی پارک لار در جاده خاکی. بعد از عبور از محیط بانی از سمت پلور پس از طی ۳ کیلومتر جاده خاکی رود دلیچای پیش رویمان بود. با عبور از پل مسیر را به سمت غرب ادامه دادیم. اطراف پل دلیچای به نسبت شلوغ بود و به نظر بیشتر افرادی که برای یک سفر و اتراق کوتاه به لار آمده بودند در آنجا مستقر بودند. به هر حال لب آب بود و با صفا و مجبور به ادامه دادن رانندگی در جاده خاکی بی کیفیت نبودند.با ادامه دادن مسیر به سمت غرب پس از ۶ کیلومتر ، به رود به نسبت کم آب تری به نام سفید آب رسیدیم. سفیدآب پل نداشت ولی بعضی ها دل را به آب می دادند و از آن با ماشین رد می شدند تا به سمت غربی ترین بخش پارک بروند. ما قصدمان دریاچه دیو آسیاب بود و نیازی نبود به رود بزنیم، در سمت شمال در آن نقطه مسیر همچنان ادامه داشت و در امتداد رود در جهت مخالف آن سربالایی خاکی بی کیفیت تر از مسیر طی شدن تاکنون را داشت. سنگ ها درشت تر بود و سربالایی هم کار را سخت می کرد ولی قابل گذر بود. کمی با دور بالا و سریعتر می رفتیم تا راحت تر طی کنیم.
در ادامه سربالایی یک دو راهی پیش رویمان ظاهر شد و از قبل می دانستم که راست به سمت گردنه و ورارود می رود. سمت چپ که کمی سراشیب بود هم به سمت درباچه دیوآسیاب می رفت، دیو آسیاب از آن دو راهی تقریبا ۱٫۵ کیلومتر دورتر بود. ظهر بود و پیش خودمان گفتیم که دیو آسیاب راببینیم و ناهار را بخوریم و بعد برگردیم به سمت ورارود.
اطراف دیو آسیاب به نسبت جمعیت بود و بد تر از آن دو دیفرانسیل هایی که به رودخانه می زدند و می رفتند تا بیخ دریاچه. واقعا دلیل پیاده نرفتن را نمیفهمم. چه لذتی در تخریب طبیعت هست که در نگهداری آن نیست؟
چشمه جوشان دریاچه هزاران تن رسوب با خودش آورده و تپه ای ساخته بود و دریاچه ای خوش رنگ. در طول مسیر به سمت دریاچه دیواره های رسوبی زیبا دیده می شد. اطراف دریاچه هم خیلی ها نشسته بودند و واقعا لذت بخش بود. کمی دورتر آلاله های بهاری زینت چمن بودند. گل والک هم به وفور دیدم. از تپه بالا رفتم تا نمای کامل دریاچه در قاب دوربینم جا بگیرد. مهسا و سهند هم لب آب بودند. آبش به شدت سرد بود ولی چند نفری شیرجه در آب زدند.
بعداز ناهار مسیر را تا دو راهی برگشتیم و راهی گردنه ۳۰۰۰ متری شدیم. منتظر دیدن صحنه باشکوه دماوند بودیم. شاید زیباترین چشم انداز آن روزمان بود. زمین چمن ورآرود و بالا دست دلیچای هم فوق العادهبود. آن روز کل مسیر به نظر خیلی خشک و بی روح بود ولی دیدن ورآرود دلگرممان کرد. حالا بایدکل دشت را به سمت گردنه در جهت شرق ادامه میدادیم. از یکی از گله دارها پرسیدم جاده باز است و جواب مثبت را از او شنیدم. کمی برف در گردنه بود ولی مسیر باز بود. قبل از رسیدن به محیط بانی دامداران مستقر بودند و محل خوش منظره ای بود. پر از سنگ و شقایق بود. قبل از ساعت ۱۸ بود که از پارک خارج شدیم و راهی پلور بودیم.
برای اشنای با مسیرها فایل GPS در Wikiloc قرار داده شده است.
هر بار که به نقطه ای از ایران سفر می کنم، بزرگی و تنوع این سرزمین مدهوشم می کند… ایران تمامی ندارد…
سلام و وقت بخیر
جناب موسوی همیشه از خوندن گزارش های خوبتون لذت می برم ممنون که از تجربیاتتون می نویسید
درود بر شما جناب عیسی نیا عزیز، محبت دارین.