ریگ یلان بزرگترین ریگزار ایران(بیابان لوت)
خیلی دور…خیلی دور…و واقعاً خیلی دور بود ولی مثل جاذبه خورشید ما را به درون خودش کشید. آن وقتِ غروب که از تهران دل را به جاده سپردیم تا فردا غروبش که به دهسَلم رسیدیم هیچ نفهمیدیم.۱۴۰۰ کیلومتر مانند ۱۴۰ کیلومتر طی شد وقتی به شوق دیدن ریگ یلان در لوت می رفتیم. این مقدمه است بر نوشته ای برای یک سفر فشرده از تهران به دهسلم و ریگ یلان در بیابان لوت.
برنامه سفر چهار ونیم روزه این بود.
روز اول: تهران به یزد. شبمانی در خودرو در حوالی اردکان.
روز دوم: طی مسیر به سمت کرمان، شهداد و دهسلم. شب مانی در دهسلم.
و سپس روز موعود سوم: رفتن به ریگ یلان و بازگشت به دهسلم.نهبندان، شبمانی در امام زاده علی
روز چهارم: سربیشه، ماخونیک، بیرجند، شبمانی در طبس.
روز پنجم: طبس، پیرحاجات، خور، نایین و تهران.
در مجموع مسافت طی شده با تمامی فرعی ها مثل ماخونیک و پیرحاجات ۳۲۰۰ کیلومتر شد.
غروب ۲۴ دی ۱۳۹۹
خلاصه میکنم…پس از طی ۱۴۰۰ کیلومتر، هوای بعد از غروب کاملاً تاریک بود که وارد فرعی ناهموار دهسلم (Dehsalm) شدیم. در شرق کشور بودیم و نسبت به ساعت رسمی تهران غروب کمی زودتر بود. کسی در دهسلم نبود. از کنار مسجد هم گذشتیم. خیابان های دهسلم خاکی و پر از شن بود. به تنها مغازه باز رسیدیم و با اندکی توقف ما را با علیرضا راستگو که امور اقامتگاه دهسلم دستش بود آشنا کردند. علیرضا آمد و به دنبال او به سمت اقامتگاه تازه ساز و بزرگ دهسلم رفتیم. علیرضا درب یک اتاق را باز کرد و سر و سامانی داد و کمی بعد مقیم شدیم. مدتها بود که بعد از شیوع کرونا، مسافری نیامده بود. اقامتگاه ۸ اتاق جدید ساز داشت. اسپیلیت و آبگرمکن برقی برای حمام هم مهیا بود. یکی از اتاق ها ساکن داشت که فهمیدیم از بهره برداران معدنی در نزدکی دهسلم هستند که شب ها برای اقامت اینجا می آیند. اقامتگاه حیاط بزرگی داشت. در بیرون حیاط در محوطه روستا شتر بزرگی آرامیده بود و سهند مدام در خواست دیدنش را داشت. در تاریکی بیرون هیبت این شتر بزرگ دیدنی بود.
آب و هوای دهسلم را نباید مانند شهداد در آن سوی لوت تصور کرد. ارتفاع دهسلم از سطح دریا تقریباً ۸۵۰ متر است و برای گشت شبانه در زمستان یک کاپشن هم میطلبید.
از علیرضا خواستم برایمان کمی املت و قوروت برای شام تدارک ببیند. تمام روز و شب قبل را در راه بودیم ولی حسی از خستگی نداشتم. هوای پاک و خنک دهسلم کاملا کیفورم کرده بود.
برنامه اصلی فردایمان بازدید از ریگ یلان بود. با اینکه جاده خاکی تا جایی که میخواستیم برویم برای هر سواری ممکن بود ترجیحمان کرایه یک ماشین محلی بود. علیرضا جستجوی زیادی کرد و آخر شب خبر داد که بالاخره یک نفر که از بستگانش هم بود حاضر به همراهی است.
۲۵ دی ۱۳۹۹
صبح قبل از آمدن علیرضا که قرار بود صبحانه مان را آماده کند، فرصتی استثنایی برای گشت در دهسلم زیبا داشتیم. همان اول کار با آقای محمدی عزیز همکلام شدیم. چقدر مهربان بود و محترم. از کلبه کوچک کنار زمینش ظرفی آماده کرد و خرمای دهسلم را به ما تعارف کرد. در دهسلم دو نوع خرما داشتند. به لفظ محلی یکی “خاره خشک” و دیگری “پرکو” بود. یک خرمای خوشمزه هم یکی از اهالی بهمان تعارف کرد که نامش “بَزمونی” بود ولی انگار از جای دیگری آورده بودند و مال دهسلم نبود.
اهالی دهسلم را کم کم می دیدیم و از فرصت های کوتاه همکلامی لذت بردیم. یکی از خیابان ها را همت کرده بودند و سنگ فرش شده بود و حس حال خیلی خوبی داشت. مظهر قنات هم در دو استخر جالب در همانجا بود که به حمام معروف بود. استخر ها برای بخش زنانه و مردانه مجزا و محصور بود.
به علت نزدیکی معادن مختلف به دهسلم، فرصت کاری هم برای اهالی دهسلم بوجود آمده بود. معدن مس و طلای قلعه زری یکی از معروف ترین هاشان بود. پرورش شتر و دام و کشاورزی جز کارهای اصلی آنجا بود.
کم کم به وقت رفتن به ریگ یلان نزدیک بود. گشت روستا هم طوری بود که آنقدر کشش داشت که گذر زمان را نمی فهمیدیم. به سمت اقامتگاه بودیم که فرصت خرید یک زنبیل بینظیر حصیری از خانم های دهسلم هم مهیا شد. زنبیلی که با ظرافت تمام و با دقت بافته شده بود.
پیش به سوی ریگ ریگ یلان
هیجان داشتم. سال ها بود آرزوی بودن در ریگ یلان را داشتم و دیگر محقق شده بود. ۵ نفر در پراید دوست علیرضا بودیم. یک نفر راننده و کنار دستش علیرضا راستگو. ما هم سه نفر و نصفی در عقب. یک ساعت زمان می خواست تا خاکی را در دشت بی انتها طی کنیم و به شروع ریگ برسیم. آسمان آبی را که میدیدم از حجم اشباع رنگ آبی هیجان زده می شدم. انصافا جاده اش تا شروع ریگ یلان هم سرگرمی زیاد داشت. کوه های سنگی و ریگ. تپه ها. سوراخ کاری های معدنی و …
عمق ریگ یلان درلوت را تجربه کردن چیز دیگری بود ولی خب امکانات می خواست. همین ابتدای ریگ هم بقدری زیبا و در نوع خودش مرتفع بود که تجربه نیم روزی کاملی به جای می گذاشت. تپه بلند ریگ با محاسبه GPS تقریبا ۱۰۰ متری ارتفاع داشت. آخرش را باید چهار دست و پا می رفتیم. آفتاب برخی از نقاط را در حد سوختن کف پا داغ کرده بود. امان از وضعیت تابستان.
از علیرضا خواسته بودیم ناهار برایمان فراهم ببیند. بعد از بازگشت به منزلشان رفتیم. سکوت بود و هر از گاهی با صدای بازی بچه ها در اطراف می شکست. تقریباً ساعت از ۱۵ گذشته بود. باید نهبندان می رفتیم. در آنجا خورشید برای غروب عجله داشت. در بین راه بعد از “چاه داشی” تپه های زیبایی موسوم به مریخی بود. سرما و باد اجازه بیشتری برای گشت در آنها نداد و به عکسی بسنده کردیم.
و اینبار هم کاملاً غروب بود که وارد نهبندان شدیم…
نکاتی برای سفر به دهسلم و ریگ یلان:
- از سال ۱۳۹۷ تا کنون زمستان ۱۳۹۹ جاده شهداد-نهبندان که به علت طغیان رود شود در محدوده کلوت شهداد آسیب دیده و ترمیم نشده ولی جاده کوتاه شن ریزی شده فرعی کوتاهی مشکل مسیر را حل کرده و مجددا ارتباط برقرار شده. اینطور که شنیدیم معدن داران منطقه این کنار گذر را ساخته اند.
- از شفیع آباد در شهداد تا دهسلم هیچ امکاناتی در جاده پیدا نمی شود و جایگاه سوخت وسط راه هم در تاریخ سفرما تعطیل بود. آخرین نقطه سوخت گیری شهداد و پس از آن روستای چاه داشی نهبندان است.
- در دهسلم هم امکان اقامت دراقاتگاه وجود دارد. با تماس با علیرضا راستگو ۰۹۱۵۴۹۸۳۷۲۵ در دهسلم می توانید امکانات اقامتی و غذا و گشت ریگ یلان را هماهنگ کنید.
- اگر قصد دارید شخصی تا محدوده ریگ یلان بروید حتماً از فایل جی پی اس در پایین صفحه استفاده کنید. این جاده خاکی تا اولین نقطه ریگ یلان در نزدیکی دهسلم یک ساعت زمان می خواهد. ادامه دادن مسیر بعد از نقطه ثبت شده در فایل بدون راهنما و خودروهای مجهز به هیچ وجه توصیه نمی شود.
- اقامتگاه دهسلم چند اتاق جدید ساز و استاندارد دارد و امکانات سرمایشی و گرمایشی و حمام نیز موجود بود.
- در نزدیکی قنات دهسلم بر روی سکوهای تعبیه شده در میان نخلستان هم امکان کمپینگ دلچسب در دهسلم فراهم است. محوطه ساخته شده در نخلستان ها بسیار زیباست.
- در دهسلم دست بافته های حصیری زیبایی می سازند. معمولا زنبیل، سبد و سفره حصیری دارند و در خانه ها به فروش می رسانند. حتما از صنایع دستی دهسلم پرس و جو کرده و خرید کنید.
برای آشنایی بیشتر با منطقه و دسترسی به ابتدای ریگ یلان فایل GPS در Wikiloc در دسترس است.
هر بار که به نقطه ای از ایران سفر می کنم، بزرگی و تنوع این سرزمین مدهوشم می کند… ایران تمامی ندارد…
سلام
مثل همیشه گزارش عالی بود ممنون از به اشتراک گذاشتن تجربیاتتون
درود بر شما
بسیار قشنگ و واضح توضیح دادین
سلام و عرض ادب. بسیار زیبا نوشتید دوست عزیزم. سپاسگزارم.
ضمنا دیدم در یکی از تصاویر سوالی را مطرح کرده بودید که ممکن است سنگهای سیاه، سنگهای آهنی باشند. به عنوان یک زمین شناس خدمتتان عرض میکنم که اینها در حقیقت سنگهای بازالتی و آندزیتی می باشند. این سنگها حاصل سرد شدن مواد مذابی هستند که حدود ۳۰ میلیون سال قبل از آتشفشانها فوران کرده و در پهنه دهسلم پراکنده شدند.
جناب اقبال پور عزیز، من از توضیحات مفیدتون.