دره تار(زرقان، استان فارس)
دره تار در شمال شهر زرقان و ۳۰ کیلومتری شمال شرقی شیراز قرار دارد. این منطقه در محدوده پارک ملی بَمو است و باید در بازدید آن نکات محیط زیستی را شدید تر اجرا کرد. با پیمایش این مسیر زیبا در میان درختچه های بادام کوهی و دیدن سنگهای زیبای فرسایش یافته یک طبیعت گردی نیم روزه خوب را تجربه خواهید کرد.
ماجرای پیمایش این دره زیبا به مأموریت های کاری چند روزه به پالایشگاه شیراز بر می گردد، بعد از جلسات کاری عصرگاه تغییر ظاهر داده و راهی طبیعت می شدم، با جستجو در اطراف منطقه به کمک Google Earth و wikiloc با دره تار در شمال شهر زرقان آشنا شدم. به پالایشگاه نزدیک بود و با چند پیاده و سوار از کنار جاده که همگی مرامی مرا جا به جا کردند خود را ابتدا به انتهای زرقان در جاده اصلی و سپس در جاده بند امیر، سر جاده فرعی روستای “قیدرقلو” در نزدیکی دره تار رساندم.
خرداد ماه بود و اوج گرمای فارس، ولی سکوت و نسیم ملایم و مناظر جالب مسیر را جذاب می کرد. از جاده خاکی که دو طرف بیشتر تاکستان است گذشتم. اینجا بیشتر منطقه کشت و زرع است و سکونت خاصی ندارد.
در نزدیکی انتهای جاده خاکی، پاسگاه محیط بانی زیر نظر پارک ملی بَمو به چشم می آید، جلو می روم ولی کسی در پاسگاه نبود. آفتاب پشت سرم است و من به سمت شرق تا انتهای خاکی می روم. اینجا دیگر جاده ده تمام شده و باید پاکوب دره را پیش بگیرم. آخرین رمق های بهار در گل های خار پنبه و شکر تیغال که رنگ به رخسار دارند دیده می شود و همه جا رو به زردی است. سبزی اینجا از درختچه های بادام کوهی و انجیر است که زینت دره اند . شکوفه های بهاری بادام اینجا باید دیدنی باشد. ساعت از شش عصر گذشته و راه درازی در پیش دارم. باید دره را ادامه دهم و در انتهای آن به سمت چاهمنه که بالای دره است بروم و مسیر را در جهت مخالف از بالای دره طی کنم . پیش بینی تاریکی در بلندترین روزهای سال را داشتم ولی کشش دیدن این دره زیبا هوش از سرم میبرد. تنهایم و به همه چیز با دقت نگاه می کنم تا حداکثر انرژی اطراف را جذب کنم. تنهایم و به همه صدا ها گوش می دهم و به خاطر می سپارم.
صدای کبک ها و سایر پرندگان ساکن این دره همیشه همراه طبیعت گردانی است که به دره تار می آیند. کمی از مسیر که می روم، موتور محیط بان را میبینم. کمی سر اطراف می چرخانم و میبینمش. نامش آقای بهادری است. همنشینی با این انسان ها که شغلشان بسیار شریف است بسیار لذت بخش است. گپی میزنیم. خودم را معرفی می کنم و مقصدم را می گویم. چاهمنه را نمی شناخت من هم قبل آنجا نبودم ولی با اشتیاق برایش تعریف می کنم!! می گوید خوش شانس باشی گله میش ها و بره ها را شاید در ارتفاعات ببینی. من هم چشم از هیچ جا بر نمی دارم. خداحافظی می کنم و ادامه می دهم. دره با شیب ملایمی بالا می رود و در نهایت به نقطه ای میرسم که دره ای در سمت جنوب(راست) پدیدار می شود اینجا باید به سمت دره جنوبی که با شیب بیشتری بالا می رود، بروم تا به چاه (چاهمنه) برسم، دره تنگ تر و زیبا تر می شود. سنگ های فرم دار این منطقه همه جا چشم نواز است.
در مسیر، سربالایی تند تر می شود و ناگاه پا در کنار یک افعی می گذارم. کمی شوکه بودم، با احتیاط کامل فاصله می گیرم و از آن عکس می گیرم، شانس آوردم که ناغافل پا رویش نگذاشتم. متوجه من نشده بود و فرار نکرده بود. افعی شاخدار کوچکی بود. در طبیعت و فصل های گرم سال در راه رفتن بین مناطق استتاری و علفزار ها و جاهایی که جای پا خوب معلوم نیست بیشتر باید احتیاط کرد. کمی بعد به بالای دره میرسم. دشت زیبا و سراسر پوشش خشکیده بود، درخت زیبای پده(اگر اشتباه نکنم) پای این چاه کم آب ولی نجات دهنده حیات وحش است. آبش قابل شرب نیست. ماه امشب کامل است و در شرق کم کم طلوع می کند. کمی استراحت می کنم و چای می نوشم. در ادامه به سمت غرب از پاکوب می روم و منظره غروب بینظیر دشت نوازشم می دهد. نسیم غروب تابستانی خنکی می وزد. پایین که می رسم ساعت نزدیک ۹ شب است و تاریک. راه زیادی تا سر جاده دارم و قصد دارم به شیرازبه هتلی که شرکت گرفته بروم. با بیش از ۱۳ کیلومتر پیاده روی از ابتدای مسیر، پر از انرژی ام و چشمانم پر از زیبایی منطقه. به محیط بانی می روم که خداحافظی کنم و کمی گوشی ام را شارژ کنم و در نهایت ایشان با لطف، مرا تا سر جاده می رساند و از پیاده روی بی حاصل تا آنجا خلاص می شوم.
یک ماه دیگر در تیرماه گذرمان به پالایشگاه شیراز می رسد و این بار هم شوق دیدار دره تار را دارم. اینبار با شاهین، همکار اهل دل و خوش سفرم راهی می شوم، چند ماشین، مرامی، پیاده و سوار می شویم تا آخر در جاده بند امیر، سر خاکی روستای قیدرقلو پیاده می شویم. اینبار انگورها رسیده، هوا هنوز گرم است و روز هم کوتاه شده ساعت تقریاً هفت غروب است. میرویم که در محیط بانی شاید بهادری راببینیم و خوش و بشی بکنیم اما نبود… سکوت و سکوت اتمسفر دره تار بود. خار پنبه ها خشکیده بودند…
در میان دره دقایق زیادی نشستیم و فعالیت کبک ها را می دیدیم و در سکوت غرق لذت بودیم. در چاهمنه، گله کوچک بره های میش ها را دیدیم که متوجه ما شدند و به سرعت دور شدند. دیگر اوج لذتم بود. کاش می شد بیشتر میدیدمشان. شاید مهمان ناخواسته بودیم و آرامششان را بر هم زدیم. باز کنار چاه استراحت کردیم و غروبی که زودتر از پیش آمد و تمام برگشت را با نور چراغ برگشتیم.
انگار از این دره سیر نمی شوم و منتظر بهارش هستم…
چند نکته مهم در سفر به دره تار:
دره تار جز محدوده های حاشیه ای پارک ملی بمو در استان فارس است. پارک های ملی زیستگاه مهم حیات وحش هستند و آرامش بهتری نسبت به سایر جاها در آنجا برقرار است. در طی بازدید سعی کنید با گروه کوچک بروید. سکوت را رعایت کنید تا بیشتر لذت ببرید. چیزی را جا به جا نکنید. به هیچ وجه آتش نیفروزید و هیچ چیز به جا نگذارید و از پاکوب عبور کنید. تا حافظ حیات وحش باشیم.
در منطقه، اکثرا با دره و مسیرش آشنا نیستند. پس خود متکی به نقشه و GPS باشید و نام منطقه قیدرقلو را بدانید و مطلع باشید کجا باید به فرعی خاکی بروید.
برای پیمایش دره و مسیر برگشت از چاهمنه حداقل سه الی چهار ساعت ساعت زمان نیاز دارید و نسبت به آن برنامه ریزی داشته باشید. ممکن است اگر وسیله نقلیه نداشته باشید پیاده روی های ناخواسته هم به شما تحمیل شود. مسافت ها به این شکل است: از امامزاده در زرقان و جاده بند امیر تا فرعی قیدر قلو: ۲ کیلومتر. از سر فرعی خاکی تا ابتدای دره:۲٫۵ کیلومتر . از ابتدای دره تا چاه منه: ۴ کیلومتر. از چاه منه تا ابتدای دره از مسیر بالا: ۳٫۵ کیلومتر. ارتفاع کسب شده در طول مسیر: ۴۰۰ متر
در منطقه هیچ مغازه ای نیست و آنچه که لازم دارید را باید از زرقان تهیه کنید. بدانید که در این مسیر چشمه آبی هم نیست.
برای آشنایی با مسیر فایل GPS در Wikiloc قرار داده شده است.
هر بار که به نقطه ای از ایران سفر می کنم، بزرگی و تنوع این سرزمین مدهوشم می کند… ایران تمامی ندارد…
درودها بر شما
خالق زیبایی های طبیعت نگهدار شما باشد
🌷🌷🌷🌹🌹🌹❤❤❤
درود بر شما، سپاس از محبتتون
سلام مطالب شما را در مورد دره تار خواندم بسیار زیبا نگارش شده بود از اهالی آن دیارم بسیار لذت بردم موفق باشید
درود بر شما، ممنون
خیلی زیبا بود
ممنون
خوشحالم که مورد توجهتون قرار گرفته
سلام مایه افتخار ما هستی بزرگوار
درود بر شما، سلامت باشین.