روستاگردی و جاده گردی در ماکو(استان آذربایجان غربی)
شهر ماکو و خیابانها و عمارت هایش یک طرف، روستاها و ییلاقات اطراف ماکو در سوی دیگر حرف ها و دیدنیهای بسیاری را در خود جا داده اند. روستا گردی فرصتی است جهت شناخت جامعه محلی و طبیعت گردی. در فرصت محدود تمامی حواس خود را معطوف به جذب از محیط می کنیم تا حداکثر بهره را از این گشت و گذار ببریم.
اپیزود اول: خوک کجاست؟!
روستا گردی را با “خوک” آغاز کردیم. خوک در مسیر فرعی جاده شهر شوط است. از سه راه شوط تقریباً ۲ کیلومتر که به سمت شوط برانید در سمت چپ تابلوی راهنمای خوک شما را به فرعی کوتاهی هدایت می کند. این مسیر تا روستا آسفالته است.
خوک طبیعتی دشتی دارد و زنگمار از شمال آن با پیچ و تاب شتابان به سوی ارس می خزد. در چله تابستان، دشت شوط هر چه گرما دارد به ما نشان می دهد که به تعبیر زیبای “آقای سهرابی” مالک یکی از خانه های بوم گردی خوک، گرمای حضور میهمانان است و دوست داشتنی. نام روستا کمی عجیب است، شاید کمتر در ایران از این دست اسم گذاری ها داشته باشیم. برخی ها دلیل این نام گذاری را به پرورش خوک در زمان حضور ارامنه نسبت می دهند، بعضی دیگر علت را تغییرات نحوه گفتار کلمه ی خاچ(علامت صلیب) در طول زمان می دانند. خوک تقریبا ۱۰۰۰ متر از سطح دریا ارتفاع و محصولات جالیزی زیادی دارد، آفتابگردان عضو ثابت اینجاست. طبیعت خوک به گونه ایست که می توان ساعت ها پیاده روی و دوچرخه سواری در اینجا ترتیب داد.
خبر خوب برای خوک این است که کم کم بومگردی راه خود را به اینجا بازکرده و در آینده ای نزدیک گردشگری از مشاغل روستای خوک خواهد بود. زحمات تیم ماکوگرام در ترویج این فرهنگ قابل ستایش است.
ساعت از ۱۷ گذشته که هوای شرجی خوک را نفس می کشیم. از ماشین که پیاده می شوی، سر را بالا میگیری و میبینی که حاجی لک لک ها زینت روستا هستند. به قدری جوجه لک لک ها و والدینشان دیدنی هستند که نیازی نیست جایی بروی، زل زدن به آنها خودش بزرگترین جذابیت است.
آفتاب کمی سر ناسازگاری داشت اما غروب نسیمی را با خود آورد که به شدت مورد نیاز بود. آقای فولادی از اهالی روستا، با حوصله درمورد مسجد جدیدی که در جای ساختمان قدیمی بنا شده توضیح می دهد. ستون های جالبی که از بنای قدیم بجای مانده اند و خوشحالی ما از دیدن آنها نشان می داد که اگر بنای قدیمی مرمت می شد چقدر بهتر بود. آقای فولادی از زمین بزرگی که مربوط به شیخ قدیمی روستا بوده و از آنجایی که او وارثی نداشته، حالا در اختیار مدرسه و کودکان روستاست برایمان گفت. همین چند قدم و هم صحبتی با ایشان کافی بود که مثل دوستانی قدیمی شویم.
آقای سهرابی حیاط را فرش کرده و بساط چای زغالی در گوشه ای به راه است اما وقت تنگ است. با کمک آقای سهرابی مسیر عمارت قدیم روستا که به خان تعلق داشته را پیدا کردیم. از کنار مدرسه کمی پایین رفته و از لکان پشتی وارد محوطه می شویم البته با کسب اجازه. اینجا اکنون مالکی جدید دارد و این ساختمان دو طبقه بسیار جالب به نظر می رسد. آتیلا و دوستانش ما را تا درخت بلند بلوط در محوطه عمارت برده و سیبی برایمان چیدند. هوا کم کم تاریک می شود و ما همچنان در حال پرسه زدن در کوچه پس کوچه های روستا هستیم، اینجا بالای هر تیر برق جاذبه ای وجود دارد؛ آشیانه ی لک لک هایی که گویی هویت این منطقه هستند، محو تماشای لک لک ها گذر زمان را فراموش کردیم.
اپیزود دوم: ماکو، قره خاچ، قلعه جوق و تیکمه
خوک از ماکو ۳۵ کیلومتر فاصله دارد و اینقدر این مسیر دیدنی است طول مسیر حس نمی شود. کاک محمد با پاترول شش سیلندر دم در به دنبال ما آمده بود. تاکسی می خواستیم و چه موهبتی نصیبمان شده بود. کاک محمد همه جا را مثل کف دست می شناسد و جایی در منطقه نیست که از دستش در رفته باشد. ماشینش هم که مناسب جاده های خاکی و پر دست انداز. آفتابگردان ها را رد می کنیم و کمی بعد وسط ماکو هستیم. محمد بساط چای را در ماشین می گذارد و به سمت قره خاچ می رویم. قره خاچ در مسیر جاده سد بارون قرار دارد و در بحبوحه گرمای تابستان اینجا کاملا خنک و حتی شب هنگام سرد است.
ماکو در ارتفاع ۱۳۰۰ متری است و قره خاج تقریبا ۱۷۰۰ متر ارتفاع دارد. منظره شهر از اینجا جالب است. از قره خاچ گذر کرده و جاده را تا چشمه پر آبی که در سمت چپ کاملا مشخص است بالا می رویم. اینجا ارتفاع سنج ۲۰۰۰ متر را نشان می دهد و هوا با اینکه نزدیک ظهر است از ۲۵ درجه سانتی گراد تجاوز نمی کند. به پیشنهاد کاک محمد پس از پایین آمدن از جاده به جای حرکت به سمت ماکو به سمت “تیکمه” می رویم.
جاده خاکی است و شیب تندی رو به بالا دارد. اقلیم اینجا خشک و کوهستانی است و خشکسالی های اخیر چیزی بجز مناظری عاری از گیاه به ما هدیه نداد. اندکی بعد در تیکمه بودیم،
عده ای از دوستانمان در ماشینی دیگر بودند و میخواستد تا چمنلو که ۱۰ کیلومتر بالاتر است بروند. ظهر بود و آفتاب لذت مسیر را کم می کرد. تصمیم گرفتیم به پایین برگشته و به سمت دره رود زنگمار برویم. همیشه در کنار رودخانه ها هیجان زده هستم. زنگمار و دره سرسبز آن هم بی اندازه کیفورمان کرد.
کاک محمد آبشاری در همین نزدیکی قلعه جوق در مسیر رود می شناخت. در امتداد رودخانه جاده خاکی را تا انتها می رویم و بعد از سه گذر از عرض رودخانه، آبشار که حالا در این تابستان بی رمق شده خودنمایی می کند. محمد از عمق قدیم رود می گفت که حالا با سنگ پر شده و مثل قدیم حوضچه ندارد.
به قدری زمان فشرده است که نمی شود در سایه ای آرام گرفت. حس درونی از من می خواهد که لباست را بکن و شیرجه برو D: ولی وقتی نیست.
اپیزود سوم: باغچه جوق، سنگر، دانالو، رند. جاده ای گرداگرد ماکو
کمی از ماکو بیرون میرویم و راهی روستای باغچه جوق که تقریباً چسبیده به ماکو است می شویم. کاخ سردار چند وقتی است که به سبب مرمت تعطیل است، خاطره ای که از آخرین دیدار در بهار چند سال پیش از اینجا دارم این بود که زمانی که وارد باغ شدم عطر درخت بلند اقاقیا مدهوشمان می کرد. خلاصه بنای بسیار زیبایی است و افسوس کسانی که امسال آمده اند از دیدنش بی بهره اند.
از درب بالای مجموعه میشود وارد باغ شد. چله تابستان است، سایه های کوتاه مان نشان از عمود تابیدن خورشید دارد. ولی در سایه ای نشستیم و چای ذغالی خوردیم و از خنکی هوا لذت می بریم. باغچه جوق از ماکو تقریبا ۱۵۰ متر بیشتر ارتفاع دارد. باغ بی رونق است و همه جا خلوت. از باغچه جوق تا سنگر راهی نیست. سنگر به خاطر یک مجموعه سنگی مشهور به نام شیرین و فرهاد، معروف است. البته این اتاقهای دستکند این سوی رود هستند و سنگر آن سوی رود. دستکند شیرین و فرهاد راهش مجزاس و می شود به سنگر نیامد. وی ترجیحمان این بود که اول به سنگر برویم. جلوی مغازه آقا رضا، نیمکتی در سایه وجود دارد و هیچ چیز در حال حاضر بهتر از این نیست که پسرک ۱۰ ماهه مان را که خواب است اینجا دراز کنیم تا هوایی بخورد. خانم مهربان آقا رضا برایمان چایی می آورد و من و آقا رضا به سمت دستکند می رویم. رودخانه از دیروز که بارانی بوده گل آلود شده است. از سنگ های وسط رود به آن سو می رویم و از راه باریکی میان علفزار کمی بعد روی بقابای قلعه ای هستیم که دیوارهای بازالتی دارد. آقا رضا چند نقطه را که از خاک بیرون آورده اند نشانم می دهد. کنار تپه سنگی پلکان کوتاه سنگی تا اتاق ها می رود. یک سالن بزرگ با ارتفاعی حدود ۳ متر به دقت تراشیده شده و دو اتاق در ضلع چپ آن است. وجود این مجموعه مثل یک معماست.
به سنگر برمی گردیم و با هماهنگی آقا رضا ماشینی میگیریم تا از سنگر به سمت دانالو و رِند برویم. ادامه روستای سنگر یک جاده خاکی است که به کمربندی ماکو میرسد.
کمربندی را به سمت شرق ادامه می دهیم. در مسیر جاده سد شهید قنبر نژاد هم دیده می شود. خبر غم انگیز غرق شدن یک نفر را در این چند روز از چندین نفر شنیده ام؛ می گفتند جسدش پس از دو هفته پیدا شده است. کمی برای ورود سخت گیری می کنند و ماهم به سمتش نمیرویم. کمی جلوتر از روستای محمد آباد گذر و با نزدیک شدن به دانالو سرعت را کم میکنیم.
علی آقا راننده ما را به سمت دانالوی کوچک می برد. منظره ای که این روزها دیده می شود جمع آوری کاه و علوفه است.
از دانالو جاده کمربندی را به سمت رند ادامه می دهیم.
رند REND کنار رودخانه قرار دارد و در امتداد رود جاده ای خاکی وجود دارد که طریق آن به سمت دانالو می توان رفت. در بین روستاهی پشت کوه قیه یا بهتر بگویم در مسیر کمربندی ماکو، رند از همه پر آب تر و سرسبز تر است.
مسیر و جاده گردی مان را به سمت “خوک” می بریم تا با گروه غروب و شب را در چاوگون بگذرانیم.
اپیزود چهارم: چاوگون
به همت آقایان سهرابی و مهرآلی دهیار خوک و دهیاری چاوگون آقای پورعلی یک برنامه گشت عصرگاهی در چاوگون ترتیب داده شد، پیاده روی در کوچه باغ ها و سپس رفتن به سمت آبشار کوچک و دلنشین روستا بخشی از این برنامه بود.
برای رسیدن به چاوگون بایستی عازم شوط شوید و پس از آن از جاده روستایی که از تیمورآباد و کندال می گذرد به چاوقون یا چاوگون می رسید. ارتفاع در نزدیکی آبشار ۱۷۰۰ متر است و از ده تقریبا ۲٫۷ کیلومتر مسیر در پیش است. خنکی هوا محسوس است. چاوگون آب و هوایی مساعد گردو و زردآلو دارد. مراسم با یک آش و کوفته عالی حاصل زحمت اهالی چاوگون پایان می یابد.
اپیزود پنجم: از ماکو تا آرخاشان. گذر از کجوت، باشکند، قزلبلاغ، علوجنی، آواجیق، عرب دیزج،قلی دیزج، جنگ تپه، شادلو.
ماکو به آواجق یکی از مسیر های دسترسی به سمت شهرستان چالدران و مناطق ییلاقی است. جاده از ماکو کم کم ارتفاع می گیرد و در آرخاشان تا تراز ۲۱۰۰ متر باید بالا رفت. در طول مسیر در سمت چپ جاده بعد از باشکند اسخر آبگرم به چشم می خورد. کمی بعد یکی از جاذبه های منحصر به فرد زمین شناسی ایران یعنی منشور بازالتی در دره ای بزرگ در سمت راست جاده رخ نشان می دهد.
در مسیر رسیدن به ییلاقات، جاده اصلی آسفالت است ولی فرعی ها خاکی و گاهی تردد برای سواری دشوار است و باید احتیاط کرد. در این منطقه سیاه چادر عشایر برپاست و مدتی در اینجا می مانند و اواخر تابستان به سمت بورالان کوچ می کنند. با سانی و شهرام پسرهای عشایر تا چشمه نزدیک سیاه چادر قدم زدیم و گپ زدیم. خنکی هوا در این وقت سال بسیار لذت بخش است.
مسیرهای روستاگردی در اطراف ماکو بسیاز زیاد و برای علاقه مند بسیار جذاب است. احترام به سنت های جوامع محلی و هنجارهای اجتماعی این مناطق می بایست در اولویت گردشگران قرار بگیرد. در آواجیق امکان سوخت گیری و تهیه مواد خوراکی وجود دارد.
این سفر در راستای شرکت در مسابقه سفرنامه نگاری “ماکوگرام” در مرداد ۱۳۹۷ که به همت تیم گیلگمش و منطقه آزاد ماکو برگزار شد، انجام گرفت و فرصت بسیار خوبی برای ما بود که بار دیگر با تمام وجود این منطقه پر جاذبه را لمس کنیم.
هر بار که به نقطه ای از ایران سفر می کنم، بزرگی و تنوع این سرزمین مدهوشم می کند… ایران تمامی ندارد…
روستای بری