قُطرُم، دره شگفتی(بافق، استان یزد)

سه روز تعطیلی انگیزه ای بود تا خود را به بافق که همیشه تشنه دیدارش بودم برسانیم. شانس خوب ما این بود که اواخر بهمن همزمان با شکوفه باران درخت های بادام شده بود و حال و هوای مناظر سفر از نخلستان تا بادامستان در آمیخته شده بود. چون مسیر از تهران تا بافق برای رانندگی یک ضرب خسته کننده بود و زمان زیادی از یک روز زمستانی را می گرفت تصمیم به حرکت در شبانگاه کردیم. نزدیک به نیمه شب جوجه معروف اردستان را که از قبل برنامه ریخته بودیم خوردیم. ساعت حوالی ۱ بود که دیگر چشم ها توان دیدن جاده نداشت. حوالی عقدا در یک پمپ بنزین برای خواب توقف کردیم.

خواب راحتی را در ماشین سپری کردیم و صبح زود آفتاب نزده راهی اردکان و یزد شدیم. حوالی هشت صبح بود که به فهرج رسیدیم. در ورودی فهرج از مرد خوش اخلاق مغازه دار آب جوش گرفتیم. قصد صبحانه داشتیم و میدان کنار مسجد جامع بهترین فضا را داشت. خیابان ورودی به میدان را به خوبی کف سازی کرده بودند. قلب تاریخی فهرج مسجد آن بود. گشت و گذار در اطراف ما را به قهوه خانه در همان خیابان بین مسجد جامع و تکیه در محل بازار قدیم رساند و با یک لیوان بزرگ قهوه یزدی کارمان ساخته شد. تقریبا دو سه ساعتی در فهرج بودیم و همه جا را سرک کشیدیم. قصدمان بافق و قُطرُم بود. روز کوتاه بود و می بایست حرکت کرد. دیوار به دیوار قهوه خانه حمام قدیمی بود، هر چند که بازسازی نشده بود ولی دیدنش خالی از لطف نبود.

در ورود به بافق تفاوت کاملا با یزد محسوس بود. بافق با نخل هایش دل می برد. میدان خان را که همیشه دوست داشتم میانش باشم در نزدیکمان بود ولی تصمیم داشتیم فردا به بافق برگردیم و گشت بزنیم. وارد جاده خلوت و باریک قطرم در جنوب شرقی بافق شده بودیم و راه زیادی در پیش نبود.

روستای قطرم از توابع بافق

ظهرگاه در وسط قطرم خالی و ساکت بودیم. تصمیم گرفتیم در حیاط مدرسه اتراق کنیم. حوضچه های سنگی قطرم یا سنگ آب ها یکی از شاخص ترین جاذبه های قطرم بود و باید کسی را می یافتیم تا مسیر را نشانمان دهد. کسی نبود جز یکی از ساکنین که داشت با موتور تریل جایی می رفت. در مورد سنگاب ها سوالی کردیم و قرار شد مسیر را نشان دهد. صالح و الهام با ماشین به دنبالش رفتند و تا ما آمدیم دنبالشان کنیم در همان منطقه کوچک ناپدید شده بودند و از دیدن سنگاب نا امید شده بودم. عصر بعد از ناهار از دامنه سنگی روبه رو مدرسه بالا رفتم و تصویر خوبی از منطقه دیدم. متوجه شدم تمام دره های سنگی آنجا پر از سنگ آب های پلکانی است.

قطرم در میان دره ای که با کوه های سنگی در برگرفته شده قرار دارد
قطرم در میان دره ای که با کوه های سنگی در برگرفته شده قرار دارد
نمایی از مزارع قطرم و شکوفه های بادام
شکوفه بادام، روستای قطرم
بهار زودرس قطرم
جوانه های بادام کوهی
اواخر بهمن، روستای قطرم
باغات قطرم در حال رخت عوض کردن بود
کوچه باغی در قطرم
منظره کوه های سنگی در نزدیکی مزارع قطرم
غروب دل اتگیز قطرم
کوچه ای در روستای قطرم در نزدیکی مسجد
گذری در قطرم
لحظات غروب در روستای قطرم
درخت بادام در دره سنگی قطرم
سنگاب های دره ای در نزدیکی قطرم
از این دست سنگاب ها در منطقه زیاد دیده می شود.
دورنمای سنگاب هایی که از بالای تپه متوجهش شدم
نمای مدرسه محل اتراق ما در قطرم
سنگ افتاده نظیر مجسمه ای بود که سقوط کرده.
زیبایی درخشش آفتاب غروب بر روی کوه های سنگی اطراف قطرم

لحظات عصر و غروب تا تاریکی را گشتی در قطرم زدیم. پیاده روی در کنار مزارع بسیار لذت بخش بود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *