صراخیه، تالاب شادگان(استان خوزستان)
تالاب شادگان کجاست؟
تالاب شادگان(فلاحیه) یکی از مهمترین تالاب های ایران است که اراضی وسیعی از استان خوزستان را در بر دارد، به لحاظ جغرافیایی تالاب در بین شهرهای آبادان و ماهشهر و اهواز است. در جنوب تالاب به خورهای کنار خلیج فارس متصل است و بخش شور تالاب محسوب می شود. بخش های شمالی بخش آب شیرین تالاب است. جاده ماهشهر-آبادان در جنوب تالاب را قطع می کند. همچنین جاده اتصالی شادگان که از بزرگراه آبادان-اهواز منشعب می شود تالاب را تقسیم میکند و بر روی جریانات آبی آن اثر منفی دارد. برای رسیدن به صراخیه از سمت اهواز بایستی مسیر بزرگراه آبادان را پیش گرفت در سه راه دارخوین باید مسیر را به سمت شرق در جاده شادگان ادامه داد. از این نقطه تا صراخیه ۱۲ کیلومتر مسیر در پیش است. فاصله کلی صراخیه تا مرکز استان(اهواز) تقریباً ۸۰ کیلومتر است.
صراخیه ونیز ایران است؟
صَراخیه و رُگبه القابی چون ونیز ایران را دارند. اگر چه این نسبت دادن اصلاً توجیهی ندارد ولیکن تفاوت های زیاد زندگی در اینجا، نسبت به سایر نقاط کشور باعث ایجاد یک تنوع جالب شده است. وابستگی مستقیم زندگی به تالاب را در اینجا به راحتی می توان دید. صید توسط مردان و پسرها انجام می شود و ماهی صید شده توسط زنان و دختران در زیر سایه حصیر در کنار جاده فرخته می شود. در کنار جاده شادگان زنان روستا بر روی زمین زیر سایه حصیری شان در انتظار مشتری برای فروش ماهی هستند.
منابع آبی تالاب شادگان:
منبع اصلی تغذیه
تالاب رود جراحی است که از کوههای کهگیلویه سرچشمه گرفته و در بالادست به مارون
مشهور است. بعد از بهبهان نام این رود به جراحی معروف است. رود جراحی بعد از ورود
به محدوده شهرستان شادگان به نهر های متعددی تقسیم می شود و پس از آبیاری مزارع به
سمت دشت و تالاب می رود. سال هاست که بعد از احداث سد در بالادست و کمبود آب حق آب
تالاب داده نمی شود. در گذشته تالاب شادگان توسط نهرهای “مارد”،
“بحره” و “سلمانه” از کارون هم آب می گرفته که سال هاست از آن
خبری نیست مگر در سیلاب های کارون که در اردیبهشت ۹۸ از این طریق شادگان آبگیری
شد.
در شمال غربی اراضی تالاب، صنایع نیشکر در سطع زیاد مشغول به کارند. آب زیادی مصرف دارند واین آب از کارون تأمین می شود. زهکش آب که حالا از آب رود شورتر خواهد بود به همراه مواد آلی نیتراتی و فسفاتی راهی تالاب شادگان می شود. کمبود آب تالاب و پساب صنایع نیشکر در پی بی پناهی تالاب از کمبود آب و پساب صنایع نیشکر، تالاب شورتر شده و آلودگی آب به مواد پساب کشاورزی و نیشکر موجب تخریب آن شده است.
سختی های زندگی در کنار تالاب:
تالاب ها همیشه با سیلاب سیراب و سر ریز آنها به دریا موجب تمیز شدن تالاب می شود. با خشکسالی های مداوم تقریبا در تابستان آبی به تالاب وارد نمی شود و زندگی حاشیه نشینان تالاب و حیات وحش را به خطر انداخته است.
اما در نقطه مقابل خشکسالی در اردیبهشت سال ۱۳۹۸ سیل وسیع خوزستان باعث زیر آب رفتن معابر روستاهای کنار تالاب شد. برخی خانه ها را آب گرفت و باعث تخریبهای بسیاری در اینجا شد.
روستاگردی تالاب گردی شادگان:
روستاهای زیادی در اطراف تالاب شادگان قرار دارد. صراخیه و رگبه تقریباٌ در میان تالاب هستنند. اما این بدین معنی نیست که برای دسترسی به آنها باید با قایق از میان آب گذشت تا به آن ها رسید. این روستاها در کنار جاده دارخوین به شادگان که از میان تالاب رد می شود هستند و تمامی خانه ها با خیابان به جاده متصل هستند. ولیکن صراخیه سه خیابان است که در عمق تالاب است و تمامی خانه ها در کنار آب و منظره تالاب هستند.
این نظر شخصی من است که برای درک تالاب شادگان در مقایسه روستاها، صراخیه مناسبتر است. صراخیه کوچک است و خلوتی روستا بهره بیشتری را به گردشگر می دهد. چیزهایی که به سبب شلوغی و بزرگتر بودن رُگبه نمیتوان در آنجا دید.
در صراخیه همگی عرب زبان هستند و کسانی که فارسی بلد باشند کم هستند. اما اکثر بچه هایی که به مدرسه می روند فارسی می دانند. دو مغازه خواربار فروشی در صراخیه وجود دارد که نیازهای ابتدایی را تأمین می کنند. برای تنوع بیشتر اقلام میبایست راهی رگبه یا شادگان شد.
در ابتدای صراخیه در کنار جاده ساختمان بزرگی که کاملاً از روستا متمایز است، وجود دارد. طبقه پایین آن یک فضایی با نام موزه حیات طبیعی تالابی است و در بالای آن چند اتاق با کاربری نامعلوم وجود دارد که امکان کرایه کردن آنها برای شب مانی وجود دارد. کمی نامرتب است ولی می توان دستی به آن کشید.
وعده معمول در روستای تالابی صراخیه ماهی های تالاب است که با قیمتی ارزان می توان از زنان روستا در کنار جاده تهیه کرد. چند مدل ماهی وجود دارد. برای کباب کردن آن هم می توان از خودشان راهنمایی گرفت. برخی از ساکنین این امکان را برای شما می سازند. بیشترین ماهی ها از نوع “شانَگ” است.
ایستگاه قایقرانی صراخیه برای گشت مسافران تدارک دیده شده که باقایق موتوری در تالاب گشت میزنند. اما این تالاب راباید در آرامش و سکوت دید و با یک چوب پارو زد. عمق آب درنزدیکی جاده و کانال ارتباطی دو بخش تالاب به دو متر هم میرسد ولی در بخش های دیگر کمتر از یک متر است.
گوشه ای از سفر کوتاه ما به تالاب شادگان:
صبح روز ۹ بهمن ۱۳۹۸ پس از تأخیر طولانی از ترافیک در ترمینال جنوب تهران بالاخره به اهواز رسیدیم و از بخت بد ما اتوبوس ما برای رفتن به آبادان جاده قدیم اهواز به خرمشهر و آبادان در برنامه اش بود. یا باید آبادان پیاده شده و از آنحا راهی بزرگراه اهواز شده و به جاده شادگان می رفتیم که خیلی طولانی می شد و هزینه جابه جایی بیشتر. ریسک کردیم و سر جاده خلوتی که عملا میان بر ما بود و به دارخوین می رفت پیاده شدیم. حالا من، همسر و پسر ۲٫۵ ساله سر این جاده که اصلا ماشینی رد نمی شد ایستاده بودیم. انگشت شمار چند ماشین شرکتی(بهره برداری از میادین نفتی) که مسیرشان تا همان اوایل راه بود رد می شدند و با نا امیدی میگفتند که نه!
آماده انتظار تا ساعت ها بودیم و کم کم پیاده در مسیر قدم زدیم. آفتاب گرم زمستانی در پشت سر و ما با کوله بار سبک در حال قدم زدن بودیم. ۱۵ دقیقه نگذشته بود که خودروی پراید را با دست تکان دادن متوقف کردیم. انرژی مثبت ما جواب داده بود و چه جوابی. فرید و دوستش اهل ماهشهر تمام شب را برای ماهیگیری به رودخانه همان اطراف رفته بودند و حالا در راه برگشت به ماهشهر بودند که از شادگان هم رد می شدند و ما می توانستیم در صراخیه پیاده شویم. تقریباً غیر ممکن، ممکن شده بود. از ویژگی های نداشتن ماشین همین هاست. آشنایی و پیدا کردن دوستانی در همه جا و کلی صحبت و تجربه و رد و بدل کردن شماره تماس و یک خاطره خوب. البته هیچ وقت ریسک نکنید، شاید ساعت ها انتظار لازم باشد 😀
مسیر در حوزه شرکت نفت و گاز اروندان است. بعد از ۲۵ کیلومتر به دارخوین و رود کارون رسیدیم و با رسیدن به بزرگراه اهواز-آبادان به سمت شادگان رفتیم. در صراخیه از دوستان جدید خداخافظی کردیم. اولین چهره از ظهرگاه صراخیه، زنان نشسته در سایه حصیرها و فروش ماهی به ماشین های گذری است. ساختمان بزرگ با نمای حصیری و ساختمان اداری موزه اولین نماهای ناسازگار روستایی در ورودی صراخیه است. با آقای چعباغی در ابتدای روستا آشنا شدیم و ایشان در بالای ساختمان موزه اتاق ها را برای شب مانی نشانم داد و بیعانه ای دادم و با سبک کردن بار به سمت خیابان های صراخیه رفتیم. با بچه های مهربان روستا که با هم همقدم بودیم و گشت می زدیم. همه کوچه ها به آب تالاب راه داشت. ساخت و ساز خیلی جا در جریان بود. سیل و آب گرفتگی اردیبهشت ۹۸ زحمت زیادی به اهالی داده بود. البته همه خانه ها را آب نگرفته بود. در یکی از کوچه ها کنار تالاب بودبم که مهدی و دوست کوچکش با بَلَم رسیدند. بعداً از پدرش هم شنیدیم که مهدی چقدر شیفته قایق و آب است. البته از این موضوع گلایه داشتند و دوست داشتند به درس اشتیاق داشته باشد. بعضی جاهای تالاب هم جریان شدید است و عمیق و مهدی شنا بلد نیست و از این نگران بودند. مهدی ما را در قایق بزرگ پدربزرگش جا داد و دقایقی با هم بودیم. در آن سوی صراخیه با مهدی و دوستانش خداحافظی کردیم و اینجا باب آشنایی شد با خانواده مهربانی که گفتند می توانی ماهیتان را کباب کنیم. اتفاق خوبی بود و ماهی خریدیم و برگشتیم به منزلشان. ماهی شانگ خیلی ارزان بود و باعث تعجب. یکی از دخترهای خانه باسلیقه پاکش کرد و سس گوجه ساخت و با آرامش مشغول کبابش شد. دخترها فارسی می دانستند ولی پسر و پدر و مادر فقط به عربی سخن می گفتند. تصمیم گرفتیم که اگر امکان دادن اتاقی به ما دارند با پرداخت هزینه های اقامت و غذایمان آنجا مقیم شویم و وسایلمان را اتاقهای موزه برگردانیم. موافقت کردند و یک اتاق به ما دادند و زمینه ای شد برای آشنایی بیشتر و همصحبتی. با پدر خانه با اینکه زبان مشترک نداشتیم ساعت ها با چیزهای مشترکی چون عکس و ایما اشاره و تالاب و … گپ زدیم. دخترها هم در این بین نقش ترجمه را داشتند. یکی از دختر ها مدرسه را رها کرده بود. برادر کوچک هم همینطور. ولی خواهر بزرگ با علاقه در دبیرستان درس می خواند و قصد دانشگاه داشت. هر چه اصرار به بچه های دیگر که درس را رها نکنند فایده ای نداشت. حتی از دخترها شنیدیم مادرشان یک هفته هم کنار پسر ۱۰ ساله اشان در مدرسه نشسته ولی اصرار به تحصیل فایده ای نداشت. شب عمو های بچه ها که همسایه بودند شب نشینی کوتاهی آمدند. تور ماهیگیری جدید را آماده کار می کردند. تورها ضخامت های مختلفی دارند و تقریباً یک سالی میشود از آن کار گرفت. فکر می کردیم که بشود صبح با بلم پدر خانواده برای ماهیگیری و دیدن طلوع برویم ولی گویا ایشان قصد ماهیگیری در آن روز را را نداشتند.
آفتاب نزده من و مهسا برای پیاده روی رفتیم و کمی عکاسی کردیم. هوا ابر بود و از خورشید که دقیقا از روبه روی خانه بالا می آمد خبری نبود. تا وقتی که برگشتیم و مشغول صبحانه بودیم پدر خانواده به بچه ها گفت که ما را صدا بزنند و وقتی دم در آمدم گوی آتشین را در بالای آسمان تالاب دیدم. صحنه های آخر شادگان را عمیقا در جان سپردیم و خداحافظی با خانواده دوست داشتنی داشتیم.
کنار جاده ایستادیم تا با ماشین های گذری به رگبه هم سری بزنیم. بعد از چند دقیقه پسر جوانی که خود را کارمند اداره برق منطقه معرفی کرد زحمت رساندن ما را به دو کیلومتر غرب تر در مسیر شادگان یعنی به روستای رگبه کشید. رگبه بزرگتر و کلی مغازه در کنار جاده دارد. کمی در کوچه هایش سرک کشیدیم و تا کنار تالاب رفتیم. سفر ما به سمت روستایی دیگر به اسم علوه Alveh در نزدیکی اهواز بود و باید از شادگان دل می کندیم. همین شد که با هم به سمت جاده باریک شادگان برگشتیم تا راهی ادامه سفر شویم.
نکاتی برای سفر به شادگان:
- اگر می خواهید در اتاق های بالای موزه اقامت کنید و یا درمورد سفر به تالاب شادگان برنامه ریزی کنید می توانید با آقای چَعباغی ۰۹۱۶۷۴۶۶۲۴۸ از ساکنین صراخیه تماس بگیرید.
- امکانات روستا محدود است و زیر ساخت های گردشگری در صراخیه وجود ندارد، ولیکن فرصت بینظیری برای ارتباط با جوامع محلی و همصبتی و گپ ردن با آنهاست و آشنایی با آداب و هنجار های زندگی آنها.
- صراخیه با رعایت اصول اکوتوریسم پتانسیل بسیار بالایی در جذب گردشگر خواهد داشت اگر بومیان منطقه به کمک اهل فن گردشگری آستین ها را بالا بزنند و گردشگری در اینجا محدود به یک قایق سواری در تالاب نباشد. صنایع دستی، آشنایی با رسم و زندگی تالاب نشینان، تجربه صید با روش های مختلف و تجربه بلم رانی در میان نیزار های تالاب از جمله تجربه هایی است که برای همیشه در ذهن گردشگر خواهد ماند. امیدوارم به زودی یک اقامتگاه بومگردی با مدیریت بومیان صراخیه با حداکثر سازگاری با محیط زیست شروع به کار کند.
- مراقب باشید در ارتباط با کودکان مهربان روستا که از سر بچگی از شما تقاضای پول می کنند پول ندهید و باعث تخریب فرهنگی نشوید.
- اگر چه در اینجا سطح مالی مردمان پایین است و دستشان خالی است. ولی در عوض دل هاشان به بزرگی تالاب است. از صحبت و همنشینی با اهالی روستا غافل نشوید که شاید از تجربه دیدن تالاب کمتر نباشد.
هر بار که به نقطه ای از ایران سفر می کنم، بزرگی و تنوع این سرزمین مدهوشم می کند… ایران تمامی ندارد…