طرود، بندری فراموش شده در ساحل کویر(استان سمنان)
صدها سال است که صدای زنگ کاروانها طنین انداز دشتها و کوه های این منطقه بوده و پر از خاطرات از ایران کهن است. کاروان هایی که مشقت عبور از کویر وحشت را به جان می خریدند تا با جا به جایی کالا در شمال و جنوب ایران ، هزینه های زندگی خود را جبران کنند. برای کاروان هایی که با سرعت تمام، در پی عبور از کویر بودند دیدن این ساحل های امن همچون جندق، معلمان، بیدستان و سطوه و طرود معنی جان به در بردن از دریای ترسناک کویر بوده است.
طرود کجاست؟
طرود، نام روستایی قدیمی در حاشیه شمالی کویر بزرگ مرکزی ایران است. طرود به لحاظ تقسیمات کشوری در استان سمنان است. مهمترین جاده های اتصالی به طرود، از شمال محور شاهرود- طرود به طول ۱۳۰ کیلومتر و برای اتصال طرود به مرکز ایران جاده طرود،معلمان به جندق است.
در گذشته ها، مسیراصلی و کم ریسک تر کاروان ها برای عبور از کویر، مسیر جندق به حسینیان بوده و اگر کاروانی مقصد شاهرود را داشته پیشتر به سمت بیدستان تغییر مسیر میداده است. مسیر طرود-عروسان کمتر مورد استفاده قرار می گرفته. دلیل آن وجود زمین های سست وسیع تر کویری هنگام بارندگی بوده است.
در زمان بارش زمین های کویری سست می شده و شترهای سنگین با بارشان امکان ادامه مسیر نداشته اند و عملا بار یا شتر را از دست میدادند. معمولا کاروان ها در مبدا شروع کویر اتراق می کردند و به محض مساعد بودن هوا با حرکت سریع که بیشتر هم در طول شب انجام می گرفته پیش به سوی ساحل مقابل کویر می گذاشتند. حرکت در فصل گرم سال به دلیل نبود آب عملاً انجام نمیشده و عمدتا حرکت کاروان ها در نیمه دوم سال در این منطقه انجام میگرفته است.
خاطرات راهیان کاروان در سفرنامه ها زیاد آمده است. کسانی که از خواب برمیخیزدند و از کاروان جا مانده بودند و جهت خود را گم می کردند، داستان ترسناکی است.
سقف ساربان ها همیشه آسمان بوده و در کنار آتش و زیر پالتو خود چرت می زدند. با نگاه به گذشته در میباییم، حمل و نقل کالا در کوره راه ها که عمدتاً در شب هم انجام میشده بسیار خارق العاده بوده است. از چاهی تا چاهی دیگر که محل اتراق بوده مسیر پیموده می شده و تقریبا در روز ۳۰ تا ۶۰ کیلومتر بسته به نوع زمین زیر پا، پیمایش داشته اند. در کویر نمک سرعت حرکت حداکثر بوده و جز برای مختصر استراحت اتراق خاصی نبوده. معمولا حد فاصل دو سر کویر دو روز و دو شب زمان میبرده و همه به این امید که بارانی نبارد. با صدای زنگ شتر سر کاروان گام های استوار این چها پا کویر را پشت سر می گذاشتند. شتر ها خیلی منحرف نمی شوند و در مسیر صاف گام می گذارند.
نام طرود در سفرنامه های معروف سون هدین سوئدی و آلفونس گابریل اتریشی یاد شده است. خواندن خاطرات سون هدین که همراه با عکس و نقاشی های این جهانگرد معروف است بسیار خواندنی است. وی در سومین سفر خود به ایران در سال ۱۹۰۵ میلادی برای لمس کویر، با کاروان کوچکی پا به مسیر جندق به بیدستان و طرود و پس از آن طرود به عروسان گذاشت. در مسیر جندق به بیدستان همراه با آقا محمد سر کاروان یزدی که در اوج جوانی بسیار با تجربه مینمود همراه بود.
سفری به طرود
سفر ما به طرود در نیمه های آبان ۱۳۹۷ بود. حولی ۷ شب شاهرود را به مقصد طرود ترک کرده بودیم. ۱۳۰ کیلومتر جاده آسفالته تک بانده در پیش بود و در ظلمات شب فقط خطوط و علائم جاده بود که دیده می شد و یک نقشه. جاده تاریک و هر لحظه منتظریم شتری در وسط جاده ببینیم و ترمز بزنیم. ولی خوشبختانه جاده خالی از چهارپا بود. جاده از عبور تریلی و کامیون تردد دارد و آنچنان هم خلوت نیست و احتیاط زیادی طلب می کند. به امید آنکه در طرود جایی برای خوابیدن بیابیم راهی شدیم. میدانستیم که در چاه جام در ۵۰ کیلومتری طرود اقامتگاه بومگردی آقای پاکدل فعال است با این وجود طمع ماندن در طرود ما را گرفت و قبل از ساعت ۹ شب با پرسه در خیابان های طرود نا امید از یافتن جا شبانه به اقامتگاه چاه جام بر گشتیم. حالا ساعت ۲۲:۳۰ بود، خروجی چاه جام در جاده شاهرود-طرود تابلوی کوچکی در دل بیابان است که باید چشم ها را به جاده بدوزی تا آن را رد نکنی. تقریبا دو کیلومتر و نیم خاکی در سمت غرب جاده ما را به چاه جام می رساند.
آقای پاکدل به گرمی ما را پذیرفت و شب را به صبح رساندیم. گروهی از بچه های شاهرود در کنار آتش بزمی داشتند. ما را مهمان خود کردند.
صبحانه را با مختصر امکانات خودمان سر کردیم. در چاه جام تقریبا امکاناتی نبود و تنها تکه نانی بیات و قرضی یافتیم. اینجا از برق هم خبری نیست و ژنراتور اینجا را نورانی می کند.صبح قبل از ساعت ۹ بود که با خداحافظی از چاه جام پیش به سوی طرود راندیم و حالا دشت در زیر نور صبحگاهی چه زیبا بود منظره ای که در شب جز توهم نبود. با شیب قابل توجهی جاده به پایین می رود و این یادآوری میکند که به سوی دشت کویر پیش می رانیم. طرود را در شب قبل تجربه کرده بودیم و از خیابانها راه نخلستان ها را پیش گرفتیم که در شرق روستا بود. ابتدا به خرابه های زلزله سال ۱۳۳۱ رفتیم. این خانه ها بر روی تپه ها و دره های طبیعی بنا شده بود و حالا تلی از خاک بود. از بالای تپه منظره باغ ها معلوم بود. آسمان آبی و هوای پاک طرود برای مسافرین شهرهای بزرگ غنیمت است.
در کوچه باغ های نخلستان ها قدم میزدیم و سید را دیدیم که حالا بازنشستگی خود را در مزرعه سپری می کند. از تقسیم آب می گفت و در همین حین آب را در مزرعه سیر پخش می کرد.
طرود اقلیمی خشک و گرمسیر دارد و درختان خرما جز مهمترین درخت ها هستند. سید از همسایه اش می گفت که برای اربعین کربلا رفته و حالا محصولاتش را کسی نیست که سامان دهد. از روی لبه جوب های آب مسیر را تا کوچه باغ ادامه میدهیم و اینبار با دو بانو همکلامیم، از تهران مینالیدند که برای دوا درمون آمده بودند و چقدر سخت بوده برایشان و از گرمای طرود میگفتند که خوشایند نیست. از محصول خرما گفتیم و شنیدیم و از قیمت هایی که برایشان مطلوب نبود. گوجه های گرد کوچک ظاهرا در اینجا خوش کشت بوده و همه جا بر روی بوته می درخشیدند. در انتهای جاده خاکی استخرهای بزرگ آب هم دیده می شد.
خبرهای خوب برای گردشگری طرود
خبر راه اندازی چند اقامتگاه بومگردی در طرود را در سایت هاخوانده ایم و امید داریم که هر چه زودتر این اقامتگاه به عنوان فراخوانی برای مسافران خود را بروز دهند. زیبایی طرود و با آرامش بودنش قطعا میتواند جریان گردشگری پایدار را به اینجا هم بکشاند.
برای آشنایی با مسیرهای جاده و موقعیت جاده ای طرود، فایل GPS در Wikiloc قرار داده شده است.
هر بار که به نقطه ای از ایران سفر می کنم، بزرگی و تنوع این سرزمین مدهوشم می کند… ایران تمامی ندارد…
واقعا منطقه آرامش بخشی است طرود و آن منطقه اطراف ان
درود بر شما بله دقیقا