پرسه در ماکو(استان آذربایجان غربی)
تشبیه نقشه ایران به گربه یکی از زیباترین نقش ها در ذهن من از کودکی بوده است و سفر به گوش های گربه همیشه جزء ماندگارترین سفرها برای من. اما این گربه تمام نشدنی دو گوش دارد و گوش چپ آن جایی است که برگه های مفصلی از تاریخ و فرهنگ ایران را از آن خود کرده. در بالاترین نقاط مرزی گوش چپ “ماکو” است که می درخشد و دروازه ایران از سوی غرب است.
پیش از این در سال های گذشته به استان آذربایجان غربی سفر کرده بودم. ارس را از پارس آباد تا ثریا، پیچ به پیچ لمس کرده بودم و در ورای سد ارس به نخجوان سلامی از دور داده بودم. اوج شکوه آرارات را با تمام وجود در خاطرم ثبت کرده بودم.
لینک مطلب:سفرنامه هم نوا با ارس
از کلیسای زور زور، که نماد جسارت و خواستن است و با یک جابه جایی برنامه ریزی شده در سال ۱۳۶۷ قطعه قطعه شده و در کنار دریاچه مجددا بنا شده، بازدید کرده بودم و قره کلیسا و زخم گلوله ها بر دیوارهایش را دیده بودم.
لینک مطلب: کلیساهای شمال غرب ایران
ولی اینجا همیشه یک حلقه مفقوده داشتم و آن ماکو بود. در گذشته از ماکو گذری کوتاه داشته ام و فقط محو صخره هایش بودم. اما این بار به ماکو آمدم که صدای بازی های تابستانه در کوچه پس کوچه هایش را بشنوم و با گشت در معماری ماکو کمی از اشتیاق های درونی ام را پاسخ دهم قطعا این سفر فقط دریچه ایست به روی ماکو و بسیار سفر باید …
شب قبل از آمدن به ماکو را در روستایی به نام “خوک” گذراندیم. چله تابستان است و دشت شوط هر چه گرما دارد به ما نشان می دهد که به تعبیر زیبای “آقای سهرابی” مالک یکی از خانه های بوم گردی خوک، گرمای حضور میهمانان و لذا دوست داشتنی است. نام روستا کمی عجیب است و شاید کمتر در ایران از این دست اسم گذاری ها داشته باشیم. برخی از نسبت دادن به پرورش خوک در زمان حضور ارامنه می گویند بعضی دیگر کلمه را به خاچ(علامت صلیب) می رسانند. خوک تقریبا ۱۰۰۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و به سبب عبور شاخه ای از رود زنگمار از آن، دشت حاصلخیزی پدید آورده است. خوک محصولات جالیزی ریادی دارد و آفتابگردان عضو ثابت اینجاست. حاجی لک لک بر سر هر بلندی تزیین روستاست. گرمتر از هوای اینجا، خونگرمی و گشاده رویی اهالی است که هر یک به نوعی به ما لطف دارند.
صبح روز بعد، ساعت نزدیک به ۱۰ است که با کمی رخوت قصد طی کردن این ۳۵ کیلومتر از خوک به ماکو را داریم. مانده ایم از کجا شروع کنیم. دیری نمی گذرد که در خیابان های مرکز ماکو هستیم. شهری در پناه کوه قیه.
کار کمی آسان می شود، مرکز شهر که باشی تقریباً تمام عناصر شهری در اطرافت هستند. از صخره و کلاهک عظیم در شمال و مرکز شهر گرفته تا عمارت های قدیمی همچون عمارت کلاه فرنگی.
ولی با حضور محمد رسولی عزیز که به ما لطف داشتند و با پاترول مارا به ماکو آوردند، از این فرصت استفاده می کنیم و برنامه را باکمی تغییر انجام می دهیم ؛ صبح به روستاگردی و گشت خارج از شهر می گذرد و عصر پس از استراحت وعده گاه ما ماکو است.
عصرگاه به ماکو برمیگردیم و پس از استراحت گشت در مرکز شهر را پی میگیریم.
قصد دیدن قلعه را داریم. از خیابان طالقانی فرعی قلعه را بالا می رویم تا به پارکینگ برسیم. مسیر با پلکان بهسازی شده و پروژوکتورها نشان از نورافشانی در شب دارند. مسیر طولانی نیست و یک ربع بعد خود را در کنار دیوارهای مرمت شده این قلعه می بینیم. به نظر میرسد این قلعه رمز و راز زیادی دارد و بی مطالعه رفتن صرفاً یک بازدید جذاب محسوب می شود.
از بالای قلعه سعی بر پیدا کردن عمارت کلاه فرنگی داریم ولی یافت نمی شود. پایین آمده و با کمی پرس و جو این عمارت زیبا را میبینیم که در سکوتی ناجوانمردانه مخروبه شده. امیدوارم روزی بر مدار زندگی برگردد.
به رسم گزارش سفرهای گذشته هر کجا که گریزی به معماری شهری و بناهای تاریخی می زنم، ترجیحم بر این است که با یک کارشناس صحبت کنم. به همین سبب مصاحبه کوتاهی با “مریم حیدرخانی” دوست و همسفر بسیاری از سفرهایمان.
ترتیبی داده شد که متن به نقل از ایشان در بلاگ منتشر می شود. مریم در زمینه معماری در سطح دکتری مشغول به تحصیل است. افسوس می خورم که اینجا نیست تا با هم این خیابان ها را پرسه بزنیم.
اولین چیزی که در دیدن و فهم این شهر جلب توجه میکند موقعیت استراتژیک قرار گیری آن است. شهری خطی که از دو طرف با دیوارهای بلند کوههای شمال و جنوبش و عرض کمِ بین آنها محدود شده است. ارتفاع شهر در همان عرض کم از شمال به جنوب است و در پایین دست آن رودخانهای عبور میکند. در واقع شهر در دامنۀ کوههای شمالی قرار گرفته است. در بین این دو ردیف کوه و در طول شهر منطقهای میانی قرار دارد که فاصلۀ ان دو کوه بیشترین عرض را دارد و دقیقاً در همان نقطه صخرهای مرتفع در سمت شمالی شهر قرار دارد. نقطۀ عطف شهر و مرکز آن همین قسمت میانی طولی است. درست در همینجاست که بقایای قلعهای قدیمی در کنار این صخرهها و نیز بازماندههایی از خانههای گذشتۀ شهر دیده میشود و بازار و مرکز شهر هم در همین قسمت و پایینتر است. نقطۀ بالایی و محل قرار گرفتن قلعه جایی است که از آن به کل درۀ میان دو کوه میتوان دید داشت و از یک سو هم به دیوار بلند صخره محدود شده و در واقع بهترین نقطۀ دفاعی شهر است و خیلی طبیعی است که اگر قرار باشد در این منطقه قلعهای قرار داشته باشد آنجا باشد.
کمی پاییندست این قلعه و در قسمت میانی عرض بین دو کوه مرکز تاریخی و جدیدتر شهر ماکو قرار دارد. آنجا که نشانههای خانههای بزرگان و بازار و مراکز مهم شهر را میتوان دید. از خانههای قدیمی چند خانۀ قاجاری باقیمانده که تأثیر از معماری فرنگی و به خصوص روسی شکل و صورت آنها را مشخص کرده است. ماکو به خصوص در دورۀ قاجار که اوج ارتباط ایران با اروپا است دروازهای است از اروپا و به خصوص روسیه و عجیب نیست که این شهر گرچه کوچک است با این موقعیت استراتژیک چنین مورد توجه قرار گرفته و در همین اندک مساحتی که دارد چند اثر مهم قاجاری را در خود جای داده است. از مهمترین آثار این دورۀ رونق شهر کاخ باغچهجوق است که در بدو ورود از سمت شمالی شهر و در منطقهای پر آب و در میان باغی پردرخت قرار گرفته است. بهترین مکان برای پذیرایی از مهمانانی که از سفری دور و دراز و از فرنگ وارد ایران شدهاند. این کاخ ویژگیهای معماری و تزیینی منحصر به فردی دارد از جمله آن نقاشی غذاخوردن دور سفرۀ معروفاش که نظیرش را نداریم و معماریاش هم تلفیقی است از معماری ایرانی و فرنگی. جز معماری خواص و حکومتی معماری بومی و مردمی شهر در همان سنت معماری منطقه است. معماریای که سنگ و خشت و آجر و چوب مایۀ اصلی آن است. البته سنگ از نواحی مرکزی ایران در این مناطق پررنگتر است. خانههایی با پایۀ سنگی و سقف چوبی و کم ارتفاع و سنگین که متناسب با آب و هوا و موقعیت جغرافیایی این منطقه است و معدودی از آنها را میتوان به خصوص در پایۀ کوه شمالی دید. جز خانهها مسجد اصلی و قدیمی شهر هم در همین سنت معماری شمال غرب است، مانند مساجد تاریخی مراغه و بناب و… مساجدی شبستانی با ستونهای چوبی که در اینجا با سقفی شیبدار پوشیده شده و در دو طبقه ساخته شده است.
شهر در دورۀ بعدتر، دورۀ پهلوی هم که تمامی شهرها با دو خیابان اصلی به چهار منطقه تقسیمشدهاند و خیابان و میدان به معنا و شکل جدید پیدا کرده اند شکلی جدید گرفته است. گواه آن ساختمانهایی است از دورۀ پهلوی که هنوز در اطراف این دو خیابان و میدان دیده میشود. میدان اصلی شهر در همان مرکز میانی جغرافیایی که گفتیم قرار گرفته و میتوان گفت مهمترین خیابان عرضی شهر همان است که شمال و جنوبِ کوتاهِ شهر را با میدانی در میانه به هم وصل کرده است.
اگر به ماکو نگاهی فراتر از موقعیت کنونی و تاریخ جدیدش، که پیشتر راجع به آن گفتیم، داشته باشیم؛ میتوانیم ماکو را در میان دشتهای سر سبز و پر آب اطرافش دید و نیز در میان کلیساهایی که در فاصلۀ دور و نزدیک و در اطرافش قرار گرفتهاند. در این منظومه است که میتوان درک کرد چرا گفتهاند که این شهر از دیرباز محل سکونت اقوام مختلف از ساسانی و مادی و قبل و بعد آن بوده است. و نیز میتوان آن را در فرهنگ ارمنی آن منطقه فهمید و آن را جزئی از آن دانست. فرهنگی که از دیرباز موجب ساخت کلیساهایی در آن نواحی شده است…
و بالاخره غروب این روز طولانی مردادی هم می رسد و ما خود را در بلندی کوه در حالی که به خانه های ماکو زل زده ایم می یابیم و غرق فکر به اینکه چقدر توانسته ام به ماکو نزدیک شویم.
چند نکته در سفر به ماکو
- ماکو شهر به نسبت کوچکی است که در دره ای در کنار رود زنگمار گسترده شده که این مکانیابی خود، چالش مهم برای ایمنی شهر است و ریزش سنگ جز جدایی نا پذیر خانه های قدیمی آن است.
- همسایه های شهرستان ماکو، پلدشت و شوط می باشند که با توجه به نزدیکی به منطقه برنامه ریزی سفر برای بازدید از این مناطق خالی از لطف نیست.
- مکان های رسمی اقامتی در ماکو به هتل جهانگردی ماکو، الوند، و چند مهمانپذیر خلاصه می شود که یکی از توصیه هایم این است که شبی یا شبهایی را در بافت روستایی در نزدیک ماکو بگذرانید. اتفاق خوب اخیر در راستای آموزش جوامع محلی برای جذب گردشگر نوید تجهیز برخی خانه ها جهت ایجاد اقامتگاههای بومگردی را می دهد که روستاهای خوک و هسون در این زمینه پیش قدم هستند. اگر در تابستان یا نوروز مسافر ماکو هستید، اینجا هم مثل سایر شهرها ستاد اسکان فرهنگیان به راه است.
- به تازگی (سال ۹۵) فرودگاه ماکو راه اندازی شده و سفر به این نقطه دور کشور را تسهیل کرده.
- ماکو و بازرگان یکی از معابر مهم ترانزیتی کشور است و در عین حال اگر قصد ورود به ترکیه را دارید نسبت به رازی و سرو اینجا مرز مهمتری ست. نقل از شنیده هایم این است که در آن سوی مرز اتوبوس ها و مینی بوس های ترکیه برای رساندن مسافر به اولین شهرها در دسترس هستند.
این سفر در راستای شرکت در مسابقه سفرنامه نگاری “ماکوگرام” در مرداد ۱۳۹۷ که به همت تیم گیلگمش و منطقه آزاد ماکو برگزار شد، انجام گرفت و فرصت بسیار خوبی برای ما بود که بار دیگر با تمام وجود این منطقه پر جاذبه را لمس کنیم.
هر بار که به نقطه ای از ایران سفر می کنم، بزرگی و تنوع این سرزمین مدهوشم می کند… ایران تمامی ندارد…
بسیار عالی و خوب توصیف و تفسیر کردین. سپاس از اطلاعات جالبی که از ماکو دادی
درود بر مادر عزیزم، ممنون از توجه شما