روزی روزگاری، گاوخونی…(ورزنه، استان اصفهان)
آذر ماه است. صبح سردی است و ما با ماشین کرایه ای از اصفهان و با گذشتن از اژیه به ورزنه رسیدیم…شوق دیدن بقایای گاوخونی، ورزنه و خارا ما را به اینجا کشانده…
در میانه راه آنچه که به چشم می آید کبوتر خانه های اژیه است. کبوترخانه ها برای جمع آوری کود کبوتر به کار می رفته است. معماری جالب این ساختمان ها بسیار دیدنی است. مقصد اول ما باقی مانده های تالاب گاو خونی روبه روی کوه سیاه است. ۳۰ کیلومتر از ورزنه به سمت غرب که حرکت کنید کوه سیاه در جلو چشمان شما ظاهر می شود… گاو خونی خشکیده و بی جان، حال و هوایی غمناک دارد…
از کنار بوته ای اُشنان می گذریم و کم کم به به زمین نمناک می رسیم، کوه سیاه در یک طرف و آبی کم عمق در سوی دیگر… و از گاو خونی همین مانده است و بس…
در بازگشت به سوی ورزنه، خرابه هایی وجود دارد که در گذشته گویا کاروانسرا بوده است.
از گاو چاه زیاد شنیده ایم… در نزدیکی ورزنه به همت آقای حیدری یک گاو چاه نمادین برقرار است. گاو قوی هیکل سیستانی و آواز مرد ورزنه ای که منجر به خروج آبی در حدود ۲۰۰ لیتر در هر نوبت می شود…
آقای حیدری از هزینه های زیاد نگهداری مجموعه می گوید و این مستلزم حمایت مسئولین و توسعه گردشگری ورزنه است.
زمانی ورزنه سراسر مزرعه پنبه بوده و چادر های سفید ورزنه را به سنت پنبه کاری هم نسبت می دهند…حال که دیگر آبی نمانده و اگر آبی هم باشد از اعماق چند صدمتری زمین استخراج می شود و این هشدار جدی است به همه ما ایرانیان…
در ۱۰ کیلومتری جنوب ورزنه در کنار ریگزارهای زیبای اطراف گاوخونی، محلی را به ساخت کمپ گردشگری اختصاص داده اند. با علی محمدی از مسئولان اجرایی کمپ و راهنمای گردشگری ورزنه در آنجا خوش و بشی میکنیم و راهی ریگزار می شویم….
قدم زدن روی ریگزار ها و رمل ها بسیار آرامش بخش است… مخصوصا حالا که ۳۶۰ درجه اطراف تماماً ریگزار است و گستره دید چشم را فرا گرفته و اثری از ساخته های دست انسان نیست… سکوت و سکوت…
به عصر گاه نزدیکیم و روز به سرعت رو به غروب است. به سمت خارا روان می شویم تا سفر خود ا در آنجا پایان دهیم…
مسافت ۲۵ کیلومتری را با گذر از دستجرد و حسن آباد و روستای خارا پیموده و به جاده خاکی معدن نمک رسیدیم. در بین راه از تاغ زارهای کاشته شده برای جلوگیری از گسترش کویر عبور می کنیم. در سر تاسر نوار غربی گاوخونی رمل های شنی دیده می شود.
در خارا تپه های شنلی بلند تر شده و عده ای به گشت و گذار بر روی شن زار آمده اند. کم کم جاده تمام است و به کیوسک نگهبانی معدن نمک می رسیم… با پای پیاده راهی می شویم. پلی گون های نمک اشکال زیبایی را بر روی سطح زمین ساخته است…و سطحی صاف و صاف تا بینهایت دریغ از جان…
غروب سردی است و ما راهی اصفهان هستیم و با خیال آنکه روزی گاوخونی جان دوباره بگیرد…
برای آشنایی بیشتر با مسیر جاده ای و مکان های گردشگری در اطراف ورزنه و گاوخونی فایل GPS و نقشه در wikiloc قرار داده شده است.
با سپاس از دوست و همسفر عزیز، حسین شفیعی، برای ارسال عکس ها.
هر بار که به نقطه ای از ایران سفر می کنم، بزرگی و تنوع این سرزمین مدهوشم می کند… ایران تمامی ندارد…
عالی واقعا عالی، عکسا محشرن
ممنون از لطف شما
ما دیروز رفتیم تالاب گاو خونی و دوتا از ماشینامون گیر کرد و دیگه در نیومد ماشینارو گذاشتیمو برگشتیم
درود بر شما، اعتقاد ما اینه که با ماشین به هر جایی نباید وارد شد. علاوه بر تخریب زیستگاه ها و جلوه های طبیعی بسیار خطر آفرینه. لذت پیاده روی های طولانی در طبیعت را تجربه کنید. موفق باشید